پرهامپرهام، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 10 روز سن داره

من و داداشم

تولد بابایی و شیرینی ماشین جدید بابایی

1392/9/1 12:34
نویسنده : مامان شهره
841 بازدید
اشتراک گذاری

اول هر کار سلام مامانی جون چهارشنبه تولد بابایی بود و با مامانجون و باباجون شام رفتیم بیرون البته مناسبت اصلی ماشین عوض کردن بابایی بود که داداش پارسا از بابا خواسته بود شیرینی ماشینو بابایی پیتزا بده جای همه اونایی که دوستشون دارم خالی خیلی خوش گذشت و غذا هم خیلی خوشمزه و عالی بود از اول که نشستیم تو ماشین بابایی هی گفت کجا بریم منم میگفتم نمیدونم هرجا تو ببریمون میریم اما بنده خدا منظورش به من بود که تو کجا دوست داری آخه من خیلی سخت میگیرم که کجا بریم دوست دارم هر دفعه جایی که تعریفشو میشنوم برم امتحان کنم خلاصه بعد از کلی دور دور کردن و از تهرانپارس گذشتنو از شریعتی و پاسداران گذشتن سر از یه جایی نزدیکای هفت تیر -کریمخان در آوردیم یعنی درست همون جایی که من دوست داشتم از اول بریم وبابایی گفت بارون شدید معلوم نیست خلوت باشه یا نه اما خوشم میاد بازم مثل همیشه حرف من شدنیشخنداز خود راضینیشخندعاشقتم شوهر نازنینم که انقدر به حرفم گوش میدیقلبماچبغل یه چند تایی هم عکس گرفتم که در ادامه مطلب میزارم  .........

این گل پسر بزرگم آقا پارسا شیرمرد بزگ من به همراه باباجون

همسر مهربونم و این هم شیرمرد کوچولوم که خیلی بداخلاقی میکردو نمیزاشت ازش عکس بگیرم اینجا هم داشت میگفت عسک(عکس)نگیرررررررررر قیافه عصبانیش معلومهعصبانی

 

این هم مامانی خسته آخه اون روز از صبح زود که بیدار شده بودم همش بیرون مشغول خرید بودم لطف همسرم شامل حالم شده بود و به من عنایت فرمودند پول دادند طلا بخرم(ممنونم نازنینم)ماچ

این هم پرهامی که اصلا به من نگاه نمیکرد میگفت تو بدی عسک میگیری بدون توجه به اطرافش مشغول خوردن سیب زمینیش بودلبخند

اینجا هم مامانجونش میگفت مامانو ببین :داشت اون کلمه ای که من دوست ندارم و پرهام جدیدا زیاد استفاده میکنه میگفت (دوشت ندارم) از لباش معلومه

تو عالم خودشه پسملم تو بیخیالی سیر میکنهعینک

همچنان در حال اعتراض به بقیه که شما نخورید خمشو(همشو)من بخولم(بخورم) پرهام حرف ه /خ تلفظ میکنه قهقهه

اینجا با من قهر کرده هرچی صداش میکردم جواب نمیداد  و خودشو با آب سرگرم میکرد عجب وروجکیه این بلا خنده

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

negar
1 آذر 92 17:04
نامردا بدون من رفتین ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ باشه دارم برات حالا وقتی مجبورت کردم منم ببری دیگه بدون من نمیری خاله خانووووووم......
مامان شهره
پاسخ
اوه ه ه ه حالا گریه نکن باشه ترو هم میبریم
مامان لي لي
2 آذر 92 18:25
سلام خانوم ناپيدا خوش گذشت؟؟؟؟؟
مامان شهره
پاسخ
گفتم جای همه کسانی که دوست دارم خالی بله مگه میشه خوش نگذره جات خالی دوست خوبم
مامان لي لي
2 آذر 92 18:28
به به ما هم جمال زيباي شمارو ديديم😉 اون صندلي رو از بهار خريده دقيق نميدونم از كدوم مغازه و طبق آخرين براورد گفت بالآي پانصد هزارتومن خواهر😘😘😘
مامان شهره
پاسخ
بسیار زیبا بود خیلی خوشم اومد اتفاقا من زیاد بهار میرم چون خرید بچه هارو از بهار انجام میدم باید برم بگردم ببینم کدوم مغازه ها دارند ممنون دوست خوبم
مامان لي لي
2 آذر 92 18:29
خصوصي 💓
مامان لي لي
2 آذر 92 18:31
جفت پسمل ها خوشگلن ها، واي شهره با چيزي كه تصور ميكردم خيلي فرق داري😉
مامان شهره
پاسخ
بهتر هستم یا بدتر
مامان دنی گلی
2 آذر 92 20:22
ماشین جدید مبارک باشه (همیشه به دل خوشی و دور هم شام خوردن ) بلاخره تونستیم این لیلی و مجنون رو ببینیم (خوش تیپا واسه خودتون اسپند دود بکنین
مامان شهره
پاسخ
مرسی خاله جون دنی جون چطوره خوبید؟ بعدم من تو پستای قدیمی تر عکس گذاشته بودم لابد ندیدی خاله جون
مامان لي لي
3 آذر 92 0:08
بهتر از تصور مني ١٠٠درصد، گفت تو پاساژ چهلستون يه همچنين چيزي تو خيابون بهار گفت از اول بهار پاساژه سمت راسته يه در تو كوچه هم گفت داره گفت ميره تو پاساژ گفت دقيق مغازهه يادش نيست، شهره عكس و كپي كن تو پاساژه به مغازه هاش نشون بدي صد در صد پيدا ميكني ، راستي ماشين جديد مبارك، اگه ميخواي مال اوارو بفرستم، بي تعارف
مامان شهره
پاسخ
قربون محبتت عزیزم چهلستون بلدم حتما وقت کنم در اولین فرصت میرم
مامان علی کوچولو
3 آذر 92 13:53
خدا این گل پسرتونو حفظش کنه
مامان شهره
پاسخ
ممنون خانمی کم پیدایی خوبی علی کوچولو خوبه ما زیاد به وبت سر میزنیم اما شما انگار هر ماه که ماهگرد علی کوچولوهست میای و وبتو آپ میکنی یکمی زودتر بیا و از شیطنتای پسمل بامزت بگو عکس هم بزار
مامان ستاره
5 آذر 92 12:57
قربون این داماد سنگین بشم که از الان داره رسمی رفتار می کنه .. ای جانم ...... یه سوال بپرسم ناراحت نمی شی ؟ برو خصوصی پرسیدم
مامان شهره
پاسخ
نه عزیزم چرا ناراحت بشم خوندم برات خصوصی میزارم