پرهامپرهام، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 9 روز سن داره

من و داداشم

زلزله

1392/10/22 16:48
نویسنده : مامان شهره
1,070 بازدید
اشتراک گذاری

زلزله چیست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

میخوام بدونم فقط قرار وقتی خونه خراب میشه مردم زیر آوار تلف میشن آواره میشن زلزله گفته بشه یا هست مواقع دیگه ای که بگن زلزله اومده البته ریشتر زلزله ها هم مهمه اما میخوام برید ادامه مطلب ببینید خودتون قضاوت کنید که آیا اینجا زلزله اومده و قدرتش چند ریشتر بوده ممنونم

نیشخندنیشخندلطفا برای درک مطلب حتما ادامه مطلب ببینیدنیشخندنیشخند

اون قسمتی که خط قرمز کشیده شده هم یه زلزله دیگه اومدهنیشخند

من حواسم به تهیه شام بود که وقتی برگشتم و این صحنه دیدم یک لحظه فکر کردم زلزله اومده گفتم (تقریبا داد زدم)پرهامممممممممممممممممممممممممممم   بعد آقا با خونسردی بله مامانی میگم چرا اینارو اینطوری کردی میگه میخواستم داستان بخونم کتاب لازم داشتم بعد من ساکت شدم قیافه من :تعجب پرهام:از خود راضینیشخند بعدم میگم باهات قهر میکنم ببین مامان یه عالمه کار داره بعد تو اینطوری خونه بهم میریزی (امین /پارسا برده بود کلاس کاراته) بعد میدونید به من چی میگه یعنی مردم از خنده میگه :مادر دیوار موش گوش خرسندی (تکه هایی از پشت صحنه شاهگوش) بعد دیده من میخندم در واقعقهقههقهقههقهقههمیزنم پرید بغلمو ماچماچماچ حالا متوجه شدید میگم زلزله است ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

وحالا بعد از کمک و امداد رسانی(توسط مامان)

این موضوع برای چهارشنبه 92/10/18 بوده اما همونطور که میدونید یه زلزله با قدرت بالا پس لرزه هم داره اما برای ما به جای پس لرزه زلزله شدیدتری دیشب ساعت 12:15 در تاریخ92/10/22 به وقوع پیوست که در ادامه ببینید

فکر میکنید داره چکار میکنه ؟بله سرویس روتختیشو درآورده و تشک و لحافو انداخته پایین داره آنیسا آنیسا(آلیسا آلیسا) بازی میکنه خب یکی نیست بگه مادر چرا اینارو اینطوری کردی خب اینا نباشه که راحت تر میشه بازی کرد اما خب پرهام زلزله هست دیگهنیشخند

میگم این بالشته چیه میگه اینا پله های خونمه تعجب یعنی تو بازی به تختش میگه خونهنیشخند فدات بشم مامانی

اینجا بهش میگم جمع کن میگه باهات قهرقهر یعنی مامان بمیره واسه اون قیافه قهر کردنت

قهرش هنوز ادامه دارهساکتبه من میگه ساکت باش با من صحبت نکنمشغول تلفنساکت

اینجا هم عصبانی شده من ازش عکس میگیرم میگفت اه بسهکلافهشدم اسک(عکسس) نگیر اینارو جمع کن میخوام بخوابم قیافه من :تعجبتعجبتعجب

بهش گفتم اگه خوب وایسی عکستو میزارم پیش نینی ها آخه نی نی وبلاگ به نی نی ها میشناسه عینک

قربون تفکر کردنت بشم آخه من گفتم خسته ام نمیتونم برات جمع کنم خودت باید جمع کنی ایشون هم غرق در تفکر که چه راهی پیدا کنه یا چه حرفی که دلبری کنه تا من خ... بشم و جمع کنم

نمایی کلی از محل زلزله زده

پسرم در حال جمع کردن و کمک کردن به مامان

این زلزله در حالی اومد که داداشی از ساعت 8 در خواب ناز بود (اتاقتون یکی هست و این به نظرم ظلم به پارساست چون در شلوغ بازیهای تو باید بخوابه ایشالا بابایی یه خونه 3خوابه بخر تا همگی راحت بشیم)

خندهواما بازم کمک نیروهای امداد (مامان) به محل زلزله زدهخنده

حالا قضاوت با شما؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ به نظرتون زلزله به این مورد هم گفته میشه؟ اگه اینطور باشه خونه ما همش در حال تکون های زلزله ای هست خندهخنده

البته همین الان که دارم تایپ میکنم اتاق بچه ها زلزله شدیدتری اومده اما نکته مهم اینه که ایشالا همه ی بچه ها سلامت باشند تا میتونن از این کارا بکنن و مامان بابا ها هم مشغول امداد رسانی باشندخندهخندهخنده

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

negar
22 دی 92 21:12
به خاطر همین کاراشه که میمیرم براش........
مامان شهره
پاسخ
آی گفتی
مامان دنی جون
22 دی 92 22:46
وای خدای من این بچه های این دوره زمونه چه آتیشی میسوزونن................................. خدا حفظش کنه عجب آتیش پاره ای ...................................................
مامان دنی جون
22 دی 92 22:47
مامان شازده پاشا
25 دی 92 13:57
سلام.خدایی عجب زلزله ای اومده توخونتون ولی خوب سالم باشن باشه ازاین شیطونی من باراوله که به وبلاگ شماسرمیزنم .تبریک به خاطر وبلاگ قشنگتون انشالا ازاین به بعدهمیشه سرمیزنم .
مامان شهره
پاسخ
ممنون عزیزم زحمت کشیدی اومدی پیشمون خوشحال میشم باز هم بیای و من حتما در اولین فرصت میام بازدید وبتون
مامان ستاره
26 دی 92 0:58
سلام شهره جون خوبی ... یعنی من عاشق این شیطنت هاشم دیگه و بهش توصیه می کنم ادامه بده و همچنان مامانی رو حرص بده چون من کیف می کنم و وقتی بزرگ بشی اینا همش یه خاطره است عزیزم و دوباره نمی تونی بچگی کنی و لذت ببری پس از لحضه ای که توش هستی لذت ببر و فکر مامان رو هم نکن چون مجبوره باهات کنار بیاد گلم ... قربون داماد م برم ... پرهامی خودمی دیگه
مامان شهره
پاسخ
ممنونم عزیزم خوبم شما چطوری خانم حالا دارم برات خاله جونی صبر کن نی نی خودت بیاد منم بهش آموزش حرص دادن مامان یاد میدم
دخملي تنها دليل زنده بودنم...(لي لي)
26 دی 92 21:54
اونی که لیاقت تو رو نداره....، خب نداره دیگه،،،، غصه کم سعادتی مردمم ما بخووورییییم!!!!!! والاااا.......... عاششششششششقتم دوست خوبم
مامان شهره
پاسخ
قربون تو دوست خوب
دخملي تنها دليل زنده بودنم...(لي لي)
26 دی 92 22:04
واي شهره جون چه كرده هاااااااااا خدا به فريادمون برسه
مامان شهره
پاسخ
من که اما بچه هست دیگه باید بچگی کنه
مثل هیچکس
27 دی 92 10:33
وای خدای من زلزله به تمام معنا خونه شما رو لرزونده پس لرزشم که بیشتر بوده وقتی خونه ما هم اینجورزلزله ها میاد من خیلی عصبانی میشم ولی آقای همسر همیشه از محمد دفاع میکنه ومیگه خوب اینجوری حتما بیشتر لذت میبره
مامان شهره
پاسخ
خونه ما هم همیشه بابا طرف پسرهارو میگیره میدونی چون خودش سرکرده گروه
مامان ستاره
28 دی 92 2:15
دخملي تنها دليل زنده بودنم...(لي لي)
30 دی 92 7:50
سخته نبودن کنار آدمی که اگه کنارشم باشی دلت براش تنگ میشه! مهربانم هرکجا هستی جایت سبز و لبانت پرخنده باد و مرا همین بس که یادت هستم، مثل دیروز... مثل امروز... تا ته فردا...
دخملي تنها دليل زنده بودنم...(لي لي)
3 بهمن 92 12:35
آموخته ام که خدا عشق است و عشق تنها خداست آموخته ام که وقتی ناامید می شوم خدا با تمام عظمتش عاشقانه انتظار می کشددوباره به رحمت او امیدوار شوم آموخته ام اگر تا کنون به آنچه خواسته ام نرسیدم خدا برایم بهترش را در نظر گرفته است آموخته ام که زندگی دشوار است اما من از او سخت ترم.......
دخملي تنها دليل زنده بودنم...(لي لي)
5 بهمن 92 22:19
دلم برای نگاه هایی که میدیدند تنگ شده است..... دلم برای برای گوش هایی که میشنیدند.......،برای لبهایی که میخندیدند تنگ شده است، دلم برای سرود سارها،........برای کلاغ ها تنگ شده است، برای ارزن های کپه شده روی سنگفرش که غذای یاکریم ها میشد، برای خرده های نان پشت پنجره،که گنجشکها را میهمان میکرد، دلم برای خودم تنگ شده است....
رها
7 خرداد 93 21:10
عزیزم م م یه دونه لذت بردم کلی شهره جونم