پرهامپرهام، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 3 روز سن داره

من و داداشم

حادثه تلخ برای نفس مامان پرهام جوجوی خوشگل

1392/9/2 18:42
نویسنده : مامان شهره
510 بازدید
اشتراک گذاری

وای امان از حادثه از اتفاق آخه چی بگم نمیدونم مامانم همیشه بهم میگه همه بچه ها یه فرشته ای دارند که مراقبشونه نترس مامان خدا خودش حافظ بچه هاست اما اینو نمیگه که خودش که مادر بوده چقدر برای ما دلواپس بوده و چه شب زنده داریها که نکرده حتما مامانبزرگم هم مامانمو دلداری میداده و این از قدیم همینطور به مادرا رسیده و من همین جا میگم مامانجون ممنون محبتهات و دلگرمی دادن هاتم .............

اما اصل ماجرا اینه که دیشب خونه مامانم بودیم و موقع برگشت پارسا با پرهام تو اتاق بازی میکردن و جیغ میزدند من مشغول جمع کردن وسایلام بودم و همین که خواستم کیف پولمو بزارم تو ساک پرهام دیدم پارسا داره با بالشت میدوه دنبال پرهام و میترسونش و جیغ میزنه میتونم بگم کمتر از یک دقیقه که من کیفو گذاشتم و اومدم زیپو ببندم دیدم جیغای این دوتا وحشتناک شد تا سرمو برگردوندم ببینم چی شده بدترین صحنه عمرمو دیدم فقط تونستم بگم انگشت بچم بابا امین زودی اومد ببینه چی شده من فقط جیغ میزدم و محکم رو پام میزدم طفلی مامانجون و باباجون نفهمیده بودن چی شده میخواستن برن تو اتاق که من باقیمونده رمقمو به کار گرفتم و اونارو هل میدادم عقب که به در اتاق دست نزنید یا بابامو هل میدادم عقب یا مامانمو که دیدم امین 2تا انگشتای پرهام تو دهنش گرفته و تند تند میبوسه از اتاق اومد بیرون یعنی به خدا رسیدم تا دیدم دستش سالمه آخه خودم 2تا انگشتاشو از اینور در دیدم طفلی بچه 2تا از انگشتاش مونده بود لای در و با هر تکونی که باباش یا من میدادیم که بریم تو اتاق این درد بیشتر میشد اما بابایی بها یه حرکت خودشو انداخت تو اتاق و من دیگه نمیدونمو نپرسیدم که دستتو چه جوری آورد بیرون چون به یاد آوردن اون لحظات برام عذاب آوره فقط میتونم بگم که این یه معجزه بود از طرف مهربانترین مهربونم پروردگار مهربونم که دست بچم با اون فشاری که بهش وارد شده صحیح و سلامت بمونه و حتی قرمز هم نشه اما خیلی گریه کرد وجیغ میزد

یه معذرت خواهی از پسر خوشگلم / پسر نازنینم مادرت بمیره الهی چون خواستم ببینم پسرم چه دردی کشیده به جای 2تا /4تا انگشتمو گذاشتم لای در و خودمو با این درد جریمه کردم که دیگه از این اتفاقها برای نازنینم نیفته و همیشه صحیح و سلامت بمونه که بزرگترین نعمت در وهله اول سلامتی و بس ...........

یه تشکر از مهربونم پروردگار رئوف و رحیم میکنم که نزاشت برای دستای فرشته کوچولو من اتفاقی بیفته که من مادر شرمنده پسرم باشم که چرا مواظبش نبودم اگر روزی صدهزار بار سجده شکر بجا آورم در برابر لطف پروردگار مهربانم کمه خیلی کم /پس خدا جون ای دوست خوب و ای یار و همراه مهربونم از این که دیشب نظر لطفتو به من و پسرم داشتی ازت سپاسگذارم ممنونم خداجون

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان دنی گلی
2 آذر 92 20:13
سلام در حین خوندن مطلب دلم غش رفت بمیرم واسش چقد درد کشیده باز خدا رو صد هزار مرتبه شکر که به خیر خوشی رفع شد (خدایا از تو میخواهم که حافظ همه بچه هامون باشی)
مامان شهره
پاسخ
بله خاله جون خدا خیلی رحم کرد (الهی آمین)
مامان لي لي
2 آذر 92 20:56
واي شهره خدا چقدر رحم كرده الاهي بميرم براش
مامان شهره
پاسخ
خدا نکنه خاله جون یه خاله لی لی که بیشتر نداریم اونم لازمش داریمبعدم خدا رحم کرد به خیر گذشت
مامان لي لي
2 آذر 92 21:06
¸.•)´ (.•´ *´¨) ¸.•´¸.•*´¨) ¸.•*¨) (¸.•´ (¸.•` *(`'•.¸(`'•.¸ ¸.•'´) ¸.•'´) ★★◄███▓▓ آرزومــــــــــــنـد آرزوهای قـشـنــــــــگـتـم شهره جون▓▓███►★★ (¸.•'´(¸.•'´ `'•.¸)`' •.¸)•.¸)`' •.¸) ¸.•´•.¸)`' •.¸) ( `•.¸ `•.¸ ) ¸.•)´ (.•´ஜ
مامان شهره
پاسخ
ممنونم دوست خوبم منم همینطور عزیزم
مامان لي لي
3 آذر 92 5:20
حواســــم را هرکـــجا که پــرت می کـــنم باز کـــنار تـــو می افتد ...
مامان ستاره
5 آذر 92 12:45
واقعا چهار تا انگشتات رو گذاشتی لای در بابا چه مامان مهربونی
مامان شهره
پاسخ
بله تا ببینم بچم چه دردی کشیدهخیلی بود منم کاری که پرهام کرد/ کردم یعنی