پرهام خواب زده شده بود
سلام به همه دوستای گلم آقا پرهامی ما یکشنبه11:30خوابید و ساعت 3 صبح از خواب بیدار شد و خوابزده شده بود و میگفت مامان یه چیزی میخوام منم میگفتم چی میخای گفت :بوبوسیت (بیسگوئیت) من بلند شدم بهش بدم دیدم ساعت 3 گفتم زود برو بخواب فردا میدم خلاصه تا ساعت 5 بازی بازی کرد وتا بیدار شدم پارسا ببرم مدرسه که بهش بیسگوئیت دادم گفتم بمون پیش بابا گفت نه منم میام مدسه(مدرسه) بله ایشونم بردیم بعد رفتیم خونه خاله شیوا دیدیم محمدسبحانم از صبح زود بیدار بوده یکم با اون بازی کردیم و راه افتادیم بیایم خونه که چشمم به سبزی های تازه مغازه افتاد جوگیر شدم بعد از 9سال که ازدواج کردم سبزی قورمه خریدم و پاک کردم اما چه پاک کردنی هر 10 دقیقه زنگ میزدم مامانم که این سبزی که این شکلیه چه جوری پاک میشه خب حق دارید بخندید آخه تا حالا سبزی نخریده بودم همیشه مامانم و مادرشوهرم و خواهرم آماده و سرخ شده و بسته بندی شده بهم میدادن و من زحمت توی فریزر گذاشتنشو داشتم خلاصه تا شب بدنم کوفته بود حالا خوبه 3کیلو قورمه بود فکر کنید من چه جوری با پرهام پاک کردم که ساعت 12 شب سرخشون کردم آخه بردم دادم خورد کنن میگه 5 کیلو باشه خورد میکنیم منم آخه یعنی چی بعد میگم شما پول 5 کیلو بگیر میگه نه دستگامو برای زیر 5 کیلو روشن نمیکنم منم گفتم نکن و اومدم گفتم کاری نداره خودم خورد میکنم اما بعد که تموم شد چاقومم کند بود دیگه شده بودم خلاصه با هزار مکافات تموم شد و جا داره از همین جا از خواهرم تشکر کنم که همیشه زحمت سبزی فریزریهای منو میکشه( آجی جونم ممنون) و هنوز دست درد دارم و به خودم قول دادم دیگه از این کارهای ناشایست انجام ندم حالا بریم عکسای محمدسبحان وپرهام در ادامه مطلب ببینید آخه اون روز صبح پرهام میگفت داداشی آغو اون قرتی هم قهقهه میزد از خنده منم که شکارچی این لحظه ها..........
آقا پرهام به این پونتیاک باباییش میگه عشقم و اگر تو روز ده بارم بریم بیرون ماشین جلو در باشه بغلش میکنه میگه عشقم خوبی بعدم که میگم بیا میگه عشقم آفافظ(خداحافظ) من بلم زودی بیام
اینم نفس خاله اینجا داره برای حرف زدن پرهام میخنده
بازم نفس خاله داره آغو میگه دوست داره فقط باهاش حرف بزنیم