شاهکار هنری پرهام
این عکسی که در ادامه مطلب میزارم نمونه ای از شاهکار هنری پسرمه که البته اون موقع تقریبا یکساله بودی بابایی گفت اینو نگهدار برای یادگاری ببین از بچگی زلزله بودیا مامانی جونم اما خیلی شیرینی یعنی بلدی چه جوری با سیاست خودتو تو دل کسی جا کنی نازتم خیلی زیاده امروز ساعت 6 صبح از خواب بیدار شدی و تا 7:20 که من داداشیو ببرم مدرسه بیدار بودی اومدم میبینم روی تخت من روی بالشت من خوابت برده آخه نفس مامان چقدر خوردنی شدی با اون شیرین زبونیات(اون موقع صبح انقدر با من حرف زدی انقدر شیرین زبونی کردی که نگو تازه برای من لالایی هم میخوندی)
این یه توپ بود که هدیه غذای کودک بود شما از توی رستوران چشمت بهش بود آخه این توپ مال داداشی بود و اونم به شما نمیداد اما در یک عملیات غافلگیر کننده توی ماشین این بلارو سرش آوردی
هی توپ بیچاره ببین با شیطونی شما به چه روزی افتاده؟