خببببببببببببببببببببببببببببر خوب

  خببببببببببببببببببر خببببببببببببر خبببببببببببببببر   خب مگه چیییییه خیلی ذوق زده ام اصلا ذوق مرگ شدم ......................................

بفرمایید ادامه مطلب...........

امشب پسرم  / نفسم / عشقم /امیدم / همه ی زندگیم / بالاخره در سن 2 سال  و 4  ماه و 9 روزگیش مامانیشو به اسم صدا زد  وگفت [مامان شده ](مامان شهره/ آخه جالبه سخت ترین کلماتو تلفظ میکنه اما شهره تازه امشب گفت) البته بعد از چندبار تکرار کردن درستشو گفت و منم کلی قربون صدقه این شاهزاده ام رفتم بعد دید من خوشم اومده تند تند خودشو لوس میکرد میگفت شهره شهره آخه نانازیم مامان فدات بشه با اون شیرین زبونیت  میدونی من شانس نداشتم اسمم سخت بود هم پارسا و هم شما اسم منو برعکس اسم راحت باباییتون(امین) دیر تونستید تلفظ کنید باز پارسا زودتر گفت شهره شما که از اونم دیر تر گفتی اما مهم اینه بالاخره گفتیم

میگم دیوونه وار دوست دارم آخه برای همین کارا و شیرین زبونیهاته دلبرکم مامانیو امشب کلی خوشحال کردی میخوامت مرد کوچک من