یادآوری تلخ بستری شدن در بیمارستان علی اصغر
پسر نازنینم وقتی 7ماه و 19 روز داشتی به علت اسهال شدید در بیمارستان علی اصغر بستری شدی و مامانو بسیارووکردی آخه صبح بیدار شدی حالت خوب بود/خوب شیر خوردی / شکمت کار کرد همه چی طبیعی بود اما از ظهر شروع شد و تا ببرمت بیمارستان انقدر شدید شد که میخواستن ازت رگ بگیرن دردت میومد گریه میکردی اما اشک چشم نداشتی یعنی ویروس لعنتی در عرض چند ساعت آب بدنتو کشیده بود انقدر ناز گریه میکردی اما بدون اشک که پرستارت هم گریه افتاده بود خلاصه خیلی حالت بد بود بی حال انقدر بیحال که واسه شیر خوردن باید به زور بلندت میکردم جون مک زدن نداشتی .......... از هر چی ویروس و بیماری و مریضی و.......... وجود داره متنفرم چون یکی از همین ویروسهای لعنتی پسر گل و ناز منو در عرض چند ساعت به روزی انداخت که کار من فقط وفقطبود فکر کن مامانی منی که به هزار زحمت تلاش میکردم شما ماهی کم کم 500گرم وزن بگیری در عرض یک روز 500 گرم کم کردی که دکترت خیلی نگران شده بود و چرک خشک کن خیلی قوی داد تا حالت زود خوب بشه حالاتمام اینا یک طرف سوختن پات بدتر از مریضیت بود فکر کن هر 5دقیقه باید تمیزت میکردم آب یا دستمال مرطوب به پات میخورد غش میکردی از گریه دل مامانم کباب میشد از درد کشیدنت اما وقتی به دکتر تلفن کردم گفت پماد دکسپانتانول(قابل توجه مامانایی که نینی هاشون عرق سوز یا ادرارسوختگی دارند این پماد واقعا عالیه) بزن خوب میشه کمی هم حالش بهتر شد یه نیم ساعتی تو روز بازش بزار که همه اینارو انجام دادیم و شما روز بروز بهتر شدی حالا اگه دوست داشتید حال پسمل منو تو اون روز ببینید حتما به ادامه مطلب برید