تقدیم به خاله ستاره گوشه ای از شیطنتهای پرهام
سفارشی برای خاله ستاره مهربون
سلام به همه ی دوستای گلم این پستو گذاشتم تا گوشه ای از شیطونی پرهامو به خاله ستاره مهربونش نشون بدم آخه داشتم با خاله ستاره تو نی نی گپ حرف میزدیم پرهامم ساکت بود فقط هرزگاهی صدای خش خش پلاستیک مانندی میومد منم یه صدایی میزدمو اونم میگفت جان و بعد دوباره ساکت میشد و منم مشغول گپ زدن با دوست جونیم بودم تا اومدم آشپزخونه شام پارسا آماده کنم دیدم ای دل غافل این پسمله چه کرده قبلشم چون به خاله ستاره گفتم پرهام آشپزخونه بهم ریخته عکسشو میزارم ببین زودی اومدم تا خاله ستاره ببینه من چه آتیشیم و چه کارا که نمیکنم پس بزنید بریم ادامه مطلب تا دیدن عکس شیطونیای منو از دست ندین
تعجب نکنید اینا جلد صابونایی بوده که آقا پرهام کنده و صابوناشو گذاشته تو کابینت میگه اینطوری قشنگتره
این گوشه هم کمی از تصویر مجرمه که داشت بلند میشد تا فرار کنه
دقت کنید پسرم میخواسته اینطوری کابینت مامانشو اشنگ(قشنگ) کنه اون خالدارها صابونایی که جلدشونو پاره کرده بقیشونم انداخته بود دور و بر کابینت که چون پراکنده بود عکس ننداختم