پرهامپرهام، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 3 روز سن داره

من و داداشم

بعد از چند روز غیبت

سلام به همه دوستای گلم ما بعد از چند روز غیبت اومدیم ببینیم چه خبره؟   ما یه چند روز مسافرت بودیم دیشب هم مهمون داشتیم امروز مهمون بودیم فردا شب مهمونیم خلاصه خیلی خسته ام اما فردا با یه عالمه عکس میرسیم خدمتتون پس فعلا تا من شب بخیر ...
20 شهريور 1392

وقتی من تو شکم مامانم بودم

عکسهایی که در ادامه مطلب میزارم مربوط میشه به زمانی که شما تو شکم مامانی مهمون بودی بله اینجا بهمن ماه سال 89 هست که داداشی شما با تب 41 درجه و حمله آسمی راهی بیمارستان علی اصغر شد و اونجا بستری شد بچم انقدر بیحال بود از شدت تب بالا لپاش گل انداختن که تو عکس معلوم میشه مامانی چون بود انقدر بیحال بودم که بابایی مجبور بود هم به مامان برسه و هم به شما سرویس بده تا صبح بیدار بود و شما رو پاشویه میکرد وهر وقت تبتو اندازه میگرفت با ساعت و اندازه تب یادداشت میکرد تا ببینه تبت پایین میاد یا نه و مثل یه پرستار خوب به هر دوتامون رسیدگی میکرد حالا برید ادامه مطلب......... ...
14 شهريور 1392

پسرهای کاراته باز من

همگی اوس (سلام در کاراته ) داداشم در حال حرکت انجام دادن البته الان کمربند زرد داره داداشی  از تیرماه 91 کلاس کاراته میره ومن و شما هم میریم تو حیاط باشگاه میشینیم تا داداشی بیاد برای همین شما هم به کاراته علاقمند شدی و از داداشت یکسری حرکات یاد گرفتی هر حرکت در کاراته یک اسمی داره وقتی میخوان حرکاتو بشمارند میگن  هیچ  /  نی   /  سان  /  چی و................ شما هم مدام میگی   هیچ   نی   من برم (یعنی برم کلاس کاراته) حالا در ادامه مطلب عکسهای جالبی گذاشتم و اما داستان داریم با جنابعالی که لباس کاراته میخواستی و تند تند میگفتی من باواس هیچ نی (منظورت این بود که ل...
14 شهريور 1392

عکس های آبله مرغون وحشتناک داداشیم پارسا

سلام به همه این روزها مامانی مشغول کارای اثاث کشی مامانجونی بوده و همچنان هست آخه کار که تمومی نداره اما امشب تصمیم گرفتم یه سری بیام اینجا و عکسهایی بزارم که شاید خوشایند نباشه ولی دیدنش خالی از لطف نیست این عکسهای داداشی شماست که اینجا تقریبا همسن شماست (2سال و اندی) اون موقع داداشی یه آبله مرغون سخت و عجیبی گرفته بود که حساسترین جای بدنش هم مورد حمله دونه ها بود بدنش خیلی میخارید و مدام گریه میکرد  چون داداشی اگزما(خشکی پوست)هم داشت خیلی اذیت میشد اما خدارو شکر جاهاش رو بدنش نموند البته با مراقبتهای فراوون من و مامانجون که اون دوره خواب شب هم بهمون حروم شده بود چون تا غافل میشدیم خودتو میخاروندی مدام رو پای من یا مامانجون بودی خیلیها...
12 شهريور 1392

بدون شرح (عکسهای جا مانده)

آقا پسملی یه چند تا عکس بامزه  از گوشی مامان فاطمه(مامان بابایی) پیدا کردم دیدم بد نیست اینارو هم یادگاری تو وب بزارم (این روزها مامان خسته است آخه مشغول اسباب کشی مامانم هستم) حال به ادامه مطلب سر بزنید و عکسهارو ببینید ...
10 شهريور 1392

انجام دادن تست حساسیت90/11/9

آقا پسمل نازنین من در تاریخ 90/11/9 پایان 8ماهگی( قبل از شروع غذاهای کمکی البته فرنی و حریره با تهیه از شیر خودم شروع شده بود) توسط دکتر محمد نبوی تست حساسیت دادی و مشخص شد که بدن ناز شما به سفیده و زرده تخم مرغ/ گردو /سیر و پیاز خام/ زردچوبه /واکنش نشون داده وشما نباید این مواد مصرف کنی تا بدنت جوش نزنه و خارش نگیره برای همین از اون روز مامانی با زردچوبه ریختن تو غذا خداحافظی کرد و اگر جایی که غریب باشن بریم مهمونی برنج و ماست میدم بخوری البته مامان اشرف و خاله ها وقتی ما خونشون هستیم زردچوبه مصرف نمیکنن و اگر فسنجون باشه برای شما یه غذایی که دوست داشته باشیو درست میکنن تابهونه نگیری البته سختیهایی هم داره که مثلا موقع خریدن وخوردن بیسگوئیت...
9 شهريور 1392

اولین ماهگرد پسرخاله گلم محمد سبحان

سلام به همه نی نی هاومامانای گلشون  ما قرار بود یکشنبه بریم خونه خاله جون تا محمدسبحانو ببینیم آخه اولین ماهگردش بود اما به دلایلی امروز رفتیم و کلی خوش گذروندیم و خیلی عکس گرفتیم که از دست این ویروسهای لعنتی   عکسهای شما و داداش ومحمدسبحان از تو گوشیم پریده اما ناراحت نباش چون تو گوشی خاله جونیم هست که در اولین فرصت بلوتوث میکنم و برای دیدن میزارم  اما خدارو شکر عکسای نفس خاله سالم مونده بود که یه چند تاشو براتون در ادامه مطلب میزارم............ این جوجو کوچولو ما موقع عکس گرفتن خیلی تکون میخورد آخه گرسنه بود مدام دنبال سینه میگشت  راستی اگر دوست داشتید عکسهای بیشتری ببینید به آدرس shiva1392.niniwenlog.com (دنیای ما...
6 شهريور 1392

نیش زدن پشه ومتورم شدن پلکهایت

نمیدونم چرا اینجوری شد؟  یک روز صبح که از خواب بیدار شدی دیدم پلکت یکم متورمه و فکر کردم حساسیت فصل بهار بعد از یکی دو ساعت دیدم شدید شد  فهمیدم پشه کثیف نیشت زده به طوری که دیگه نمیتونستی چشمهاتو باز کنی سریع به آقای دکتر زنگ زدم(دکتر نبوی یکی از بهترین پزشکان متخصص کودکان و فوق تخصص آسم و آلرزی و ایمونولوزی و نقص ایمنی بدن هستند که شماره موبایلشونو در اختیار من گذاشتن تا اگر کار داشتم سریع تماس بگیرم که البته خیلی دکتر باخدا و معتقدی هستن و از پشت تلفنم پاسخگویی میکنند و از این دکتر پول دوستا نیستند که تا میگی الو میگن بیاید مطب ویزیت بشه) و ایشون دستورات لازم و پمادهای مربوطه گفت و من تهیه کردم اما زهی خیال باطل چون بابایی تا او...
5 شهريور 1392

یادآوری تلخ بستری شدن در بیمارستان علی اصغر

پسر نازنینم وقتی 7ماه و 19 روز داشتی به علت اسهال شدید در بیمارستان علی اصغر بستری شدی و مامانو بسیار و و کردی آخه صبح بیدار شدی حالت خوب بود/خوب شیر خوردی / شکمت کار کرد همه چی طبیعی بود اما از ظهر شروع شد و تا ببرمت بیمارستان انقدر شدید شد که میخواستن ازت رگ بگیرن دردت میومد گریه میکردی اما اشک چشم نداشتی یعنی ویروس لعنتی در عرض چند ساعت آب بدنتو کشیده بود انقدر ناز گریه میکردی اما بدون اشک که پرستارت هم گریه افتاده بود خلاصه خیلی حالت بد بود بی حال انقدر بیحال که واسه شیر خوردن باید به زور بلندت میکردم جون مک زدن نداشتی .......... از هر چی ویروس و بیماری و مریضی و.......... وجود داره متنفرم چون یکی از همین ویروسهای لعنتی پسر گل و ناز منو ...
5 شهريور 1392