بستنی خوردن پرهام
سلام به همه دوستام دیروز عصر داداشی رفته بود تو حیاط بازی البته قبلش یکمی هم شمارو برد وباهات کرد و بعد به هزار مکافات شما اومدی خونه (چون تو حیاط زیر زمین داریم من میترسیدم خدای ناکرده شما بیفتی ) بیچاره داداشی تا میخواست بره بیرون شما گریه میکردی نه نلو بیلون منم بلم حلاط(نرو بیرون منم بیام حیاط) خلاصه با هزارتا دوز و کلک داداشی تونست بره بازی شما هم کم کم آروم شدی وخودت شروع کردی بازی کردن بعد هم داداشی اومد پول بگیره بره بستنی بخره شما اصلا دیگه بهش محل نزاشتی و رفتی پشت شیشه بازی داداشو ببینی که دیدی داره بستنی میخوره تو هم بدو بدو اومدی پیشم که منم ببسی(بستنی) میخوام حالا باز خوبه تو فریزر بود خوردی اما چه خورد...
نویسنده :
مامان شهره
19:20